مینویسم نامه و روزی از این جا میروم باخیال او ولی تنهای تنها میروم در جوابم شایداوحتی نگوید کیستی شاید اوحتی بگوید """لایق من نیستی""" مینویسم من که عمری با خیالت زیستم گاهی از من یاد کن;حالا که دیگرنیستم میدانی... یه وقتای باید روی یک تکه ی کاغذ بنویسی """تعطیل است """ وبچسبانی پشت شیشه ی افکارت ... ... باید به خود استراحت بدهی دراز بکشی دست هایت را زیر سرت بگذاری وبه اسمان خیره شی و بیخیال سوت بزنی در دلت بخندی به تمام افکاری که پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند ان وقت با خود بگویی بگذار منتظر باشه... هی فلانی; دیگر هوای برگراندنت را ندارم هر جا که دلت میخواد برو فقط ارزو میکنم وقتی دوباره هوای من به سرت زد انقدر اسمان دلت بگیرد که با هزار شب گریه ی چشمانت باز هم اروم نگیری و اما من... ... برنمیگردم که هیچ عطر تنم را هم از کوچه های پشت سرم جمع میکنم که نتوانی لم دهی روی مبل راحتی ; با خاطراتم قدم بزنی اگرمردی توقع دارد که همسرش درزندگی یک فرشته باشد اول باید برای او بهشت بسازد با " هیچ " با"ر "ا " نی "رد "پا " یت " از " کو "چه "ها "ی " قلبم " پاک " نمیشو"د پس تنها ادامه میدهم درزیرباران حتما به درخواست چتر هم جواب رد میدهم میخواهم تنهاییم را به رخ این هوای دو نفره بکشم
Design By : Pichak |